به سلامتـــــے اونے که نگفت من با بقیـــــه فـــــرق دارم . . . ثابتــــــــــــــ کرد !

درتمام لحظه هایم هیچکس خلوت تنهایم را حس نکرد

اسمان غم گرفته هیچگاه برکه طوفانیم را حس نکرد

انکه سامان غزلهایم ازاوست بی سر وسامانیم را حس نکرد

همیشه سکوتم به معنی پیروزی تو نیست اینبار سکوت کردم تابفهمی چه بی صدا باختی...

دوست داشتن چیزساده ای نیست که بتوانیم ان را فراموش کنم

ولی این روزهای اخرجداییمون من خندیدن رافراموش کرده ام

وبه یادتووروزهای خوبمان ارام در گوشه ای می گریم...

اگر روزی داستانم رانقل کردی بگو بی کس بود اما کسی رابی کس نکرد...

تنهابوداما کسی را تنها نگذاشت

دل شکسته بود<اما دل کسی رانشکست.کوه غم بودولی کسی را غمگین نکرد

گاهی دلم ازهرچی ادم است میگیرد...گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانه میخواهد.. 

نه به شکل--دوستت دارم --ویانه به شکل بی تو میمیرم-ساده شاید"مثل دلتنگ نباش....

فردا روز دیگریست...  

مرا محكــم تر در آغوش خود بگیـر ..

من هنوز هم نـمی خواهم تــو را ...

به دسـت خاطرات " لــعنـتـی " بسپـارم ...

خيلي وقته ديگه زندگي خوش نميگذره....
فقط...
ميگذره
 

منــ همـــ برايِ اینکة راحت بروي مي‌گویمـ :

"بـــــــــ آشَد...بــــــُرو....خیالي نیستــــــ..."

امـــــّا

کــــــیست کــــة ندانــد..
بآ تـــُ

تنهـــــ ا چیزي کـــــة هَست ..

قلــ ــب عزیز لطفــا خفه شـــو و در همه کارها "دخالــت" نــــکن !
هـمان کـه خــ ـ ــون "پمـــپاژ" کــــنی کافـیسـت . . .
اگر هــم "خـــسته" شـدی اجبــ ــاری نیسـت به کــار !
هــر وقـت دلـت خواســـت دیگـ ـ ـ ــر "کـار" نَـــکُن ...!

 
کاش تو بــــودی و من !
نمـ نمـ باراטּْ،

یک جاده بــــــــے انتها ...
دســــت در دســـت همـ ...

بدون چـــــــتر !

زیـــــر باراטּْ،
خیـــس خیـــــس ...

کسی چــه میــداند

امــروز چنــد بار فرو ریختم ..

از دیدن کسی کــه ،

تنهــا لباسش شبیــه به " تـــــو " بــود !

گاهی اوقات دلم میگیره وچشمام بارونی میشه به یاد اونایی که عشقمو نفهمیدن.

گاهی اوقات میخوام تنهای تنها باشم تا با سکوتم فریاد خستگی سردهم.

گاهی اوقات دل ادم ازکسی میگیره که براش میمیره.

گاهی اوقات حس میکنم با این دنیای پست بیگانه ام وخودمو غریبه تلقی میکنم

برو ادامه مطلب

یعنـــے میشود روزی برسد

که بیایــے

مرا در آغوش بگیری

بخواهم گله کنم ....

بگویے هیس

همه کابوس ها تمام شد ......

تمام چیزی که باید از زندگے آموخت ،
تنها یــــک کلمه است
"مےگذرد"
ولے دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد....

اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهـــتــرینو دارم

باهم بودیم
اما تو رفتی...
نتوانستم پیدایت کنم
و بـﮧ امید اینکـﮧ هنوز در این دنیایی
باران شدم تا در جایی بدون سقف و چتر پیدایت کنم!

خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت
خیالی نیست تو هم بنویس و برو... !!!
.
.
.
.
.
حـــالا که رفته اے
دلـــم براے تــو
بیـــشتر از خودم مـــےســوزد
فـــکر مــےکـنی
کســـےبه انـــدازه ے مـــن
دوســـتت خواهـــد داشـــت ...!؟

.
.
.
.
یک تلنگر هم کافی بود برای اینکه بشکنم ....
به هر حال
ممنون از مشتت ...

لــَبخَندَمــ ـ را بُریدَمــ و

قــ ـابـ گــ ـرفتَمــ

و بـــــــــــــــ ه

صـ ـورَتَمــ آویختـَمــ!

حالــ ا با خیالــِ رآحــَتــ ـ

هـــَر وَقتــ کـــ ه دلَمــ گرفتــ

بـــُغض می کــــُنـــَمـــ

وقتی هر شب به فکرش باشی

وقتی هر شب از دوریش اشک بریزی

وقتی هر شب به چیزایی فکر کنی که بهشون نمیرسی

وقتی هر شب با گریه های بی دلیل بخوابی

چه حالی پیدا می کنی وقتی از خواب بلند میشی؟؟؟

میشه تو  چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد

               ...برای عاشقی عشقمو دادم.

...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.

           ...ولی جای تمومه اون همه عشق.

...واسم موندش فقط.بغض شبونه.

                 ...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.

...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .

                  ...با این که دلم رو همه شکستن .

...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.

                          ...میخونم با خودم دیگه بریدم.

...دیگه به اخر جاده رسیدم.

در زندگی برای هر آدمی از یک روز از یک جا از یک نفر به بعد

...دیگر هیچ چیز مثل قبل

نیست! نه روزها، نه رنگ ها، نه خیابانها همه چیز میشود: "

"دلتنگی""

.... یه شب بهم گفت ای مهربون....

                   ..... من می مونم تو هم بمون....

....گفتش بهم ای با وفا...

                      .... یادت نره این عهدمون....

....حالا کجا رفت اون بی وفا...

 ...  یکی داشت و یکی نداشت...

      ...  اونی که داشت تو بودی اونی که تورو نداشت من... 

                   ...  یکی خواست و یکی نخواست...

...اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن رو نخواست من...

                      ... یکی اورد و یکی نیاورد...

...اونی که اورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچ کسی ایمان نیاورد من...

                        ...  یکی موندو یکی نموند...

...اونی که موند تو بودی اونی که بدون تو نمی تونست بمونه من...

                          ... یکی رفت و یکی نرفت...

...اونی که رفت تو بودی اونی که به خاطر تو تو قلب هیچ کسی نرفت من....

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه

زود میره، زود هم برمیگرده.

اما اونی که دیر میرنجه

دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . . .

****

تنهایی یعنی

من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد

******

اگه چشمم تو رو خواست قول میدم چشممو ببندم

اگه زبونم تو رو خواست قول میدم گازش بگیرم

اما اگه دلم تو رو خواست چه کار کنم . . . ؟

********

دردم این نیست که او عاشق نیست …

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…

دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟

گاهی وقتا به یه چیزایی که آرزو شو داری میرسی...

تازه میفهمی

که چقدر آرزوش ازداشتنش قشنگ تربوده

آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمی‌کــــنند ... !! ... فــــــــقط ... دیـــگر

ســـــــــــــــــــــاکت می‌شـوند ... هـمین !

اوج تنهایی زمانی است که
 

رو به روی کسی که عاشقش هستی بشینی

و بدونی که هیچ وقت بهش نمی رسی...!

مچاله کن. . . بشکن. . . خط بزن. . . خلاصه راحت باش. . .
 

ارث بابات که نیست. . .

دل تنهای منه. .

دلم فقط تو را می خواهد 

لحظه ای که تو بودی و من

یه دنیا احساس پاک

دلم آغوشی می خواهد از جنس تو

دلم آرامشی می خواهد از حرم نفسهایت

دلم می خواهد فقط تو باشی

دلم چه بهانه هایی دارد امشب ...

دیوانه شده ... !!!

یادش رفته 

که تو دیگر نیستی !

دل است دیگر 

گاهی بهانه ات را می گیرد ...

سه دو یک ... سوت داور..................بازی شروع شد!!!

خیلی سخته اون لحظه ای که یکی به اشتباه بزرگی که در قبال تو کرده، اعتراف می کنه!

اشتباهی به بزرگی تباه شدن زندگیت..!

و تو فقط بغض میکنی...

و این سوال رو لبات یخ می زنه...

چرا؟!؟

دلــم مـی خواهد


بروم یك گوشه بنشینم


پشتم را بكنم به دنیــا


پاهایم را بغـل كنم


و بلند بلند بگویم :


من دیگر بــازی نمی کنم خسته ام...

نگـــــــران نباش،

" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام

...

دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!

آمـوختــه ام،

که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "

آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .

راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ...

" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب!!

nina

خَسته اَم

بَس کهٍ پنهآن کَردَم

دُوست دآشتنَــــت رآ

مَن بدهکآرَم بهٍ دلَم

بخآطرٍ تَمآم لَحظه هآیی کهٍ

محکومش کردم به سکوت

ساکت که می

ساکت که میمانی...

میگذارند به حساب حرف نداشتنهایت....

نمیفهمند که داری جان میکنی..

حرمت ها را نگه داری.....!!!! مانی...

دوستت دارم را برای هردویمان فرستادی  هم من هم او

خیانت میکردی یا عدالت؟؟؟

خدا وقتی""تو""را می افرید........فقط به یه چیزفکرمیکرد........به من......

در زندگی زخمهایی هست که تو باید بوس کنی تا خوب بشن . . . !

غم که نوشتن ندارد........نفوذ میکنددر استخوان هایت جاسوس میشوند در قلبت...

ارام ارام از چشم هایت می ریزد بیرون...

به سلامتی اونی که هنوز تنهاست چون نتونسته فراموش کنه

سلامتی اونایی که خیلی تنهان نه که نمیتونن با کسی باشن 

فقط دلشون نمیخواد باهرکسی باشن

درد دارد.....وقتی همه چیز را میدانی....وفکر میکند نمیدانی 

وغصه میخوری که میدانی ومیخندد که نمی دانی...

دائم برای دیدن هم دیر میکنیم،وقت قرارها همه تاخیر میکنیم

اول برای عشق همه تند میرویم اما اواسطش همه گیر میکنیم . .

آدمها را به اندازه لیاقت آنها دوست بدار

و به اندازه ظرفیت آنها  ابراز کن . . .

از درد دوست نداشتن هایت گفتم

خیانت را تجویز کردند

گویا این آسان ترین راه عاشقی است . .

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه

زود میره، زود هم برمیگرده.

اما اونی که دیر میرنجه

دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . . .

خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن

خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .

تنهایی یعنی

من یه موبایل دارم که صدای زنگش رو یادم نمیاد

قلب شکسته ....

نشسته بود رو زمين و داشت يه تيکهايي از رو زمين جمع مي کرد

, بهش گفتم : کمک نمي خواي ؟ گفت : نه .

! گفتم : خسته مي شي بزرا کمکت کنم

. گفت : نه , خودم جمع مي کنم . گفتم : حالا تيکه ها چي هست ؟ ؟ ؟ !!!

بد جوري شکسته , مشخص نيست چيه ؟ نگاه معني داري کرد و گفت : قلبم !!!!!

ادامه در ادامه مطلب

 سلام دوستای گلم من این داستانو یه جایی خوندم گفتم شاید شماهم مثل من خوشتون بیاد براتون گذاشتم.لطفا نظریادتون نره

وحالا شروع داستان ....

قد بالای 180، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و ...

این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند. توقعاتی

که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .

چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از

 لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد .

تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی

 همه جا همراهم بود .

تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان – یکی از دوستان صمیمی ام به تصویر خیالم جان داد و آن

 را از قاب ذهنم بیرون کشید.

از این بهتر نمیشد. محسن همانی بود که میخواستم ( البته با کمی اغماض!) ولی خودش

 بود . همان قدر زیبا ،

با وقار ، قد بلند ، با شخصیت و ...

بروادامه مطلب.........